http://vista.ir/book/412564/%D8%AF%D8%B9%D8%A7%DB%8C-%D9%85%D8%A7%D8%AF%D8%B1
...............................................................................................
, "حضرت فاطمه زهرا (س) تا صبح مشغول نماز، عبادت و دعا کردن بودند. حضرت مجتبی (ع) تا صبح نخوابیده بودند و مراقب عبادت مادر بودند و در انتظار بودند تا بشنوند مادر چه دعایی برای خودشان میکنند و از خداوند برای خود چه میخواهند. مادر تا صبح برای همه دعا کردند و برای خود حتی یک کلمه دعا نکردند. امام حسن مجتبی (ع) علت این کار را پرسیدند و مادر با مهربانی پاسخ دادند. «نخست همسایه... پس خانه» یعنی اول دیگران بعد خودمان را دعا کنیم. این کتاب دربرگیرنده داستانهایی با عنوانهای از مادر مهربانتر، برترین اندرز، در نظر رسول خدا (ص)، قدرتمندترین افراد کیست؟، از رفتار پیشوایان درس بگیریم، اهمیت وفای به عهد و... و آموزههای دینی و اخلاقی است و برای گروه سنی «ج» و «ب» به نگارش درآمده است."
......................................................................................................
"در این مجموعه، داستانها و حکایاتی درباره سیره عملی رسول اکرم (ص)، امیرالمومنین علی (ع) و حضرت فاطمه زهرا (ص) با استناد به منابع مختلف شیعه و سنی گرد آمده، عناوین برخی از آنها بدین قرار است" : مشورت"، "وفای به عهد"، "زهد و ریاضت"، "درستکاری"، "خویشتنداری"، "برکت"، "مناجات سحر "و "یادگاری ."در حکایت "برکت "آمده است که روزی سائلی نزد حضرت فاطمه زهرا (س) میرود .آن حضرت گردنبند خود را به او میبخشد تا مایحتاج خود را با فروش آن تهیه کند .سائل برای فروش گردنبند به مسجد میرود .در آن جا، "عمار "مایحتاج او را برآورده میسازد .سپس غلام خود را با گردنبند نزد فاطمه (س) میفرستد و آن حضرت نیز غلام را در راه خدا آزاد میکند ."
....................................................................................
https://bookroom.ir/?adv=1&a=book.s&adv=1&q=%D8%AD%DB%8C%D8%A7%D8%AA+%D9%BE%D8%A7%DA%A9%D8%A7%D9%86
......................................................................................
, "یکی ازدوستان نزدیک حضرت عیسی (ع)، "لازاروس" نام داشت. او به همراه دو خواهرش، "مارتا" و "ماری" در روستایی در نزدیکی "اورشلیم" زندگی میکرد. روزی حضرت عیسی (ع) در شهر دوری مشغول دعوت مردم به دین خدا بود که نامهای از مارتا و ماری به دست ایشان رسید. در آن نامه نوشته شده بود که لازاروس بسیار بیمار است و از او خواسته بودند تا به آنجا برود و دوست خویش را شفا بدهد. از طرفی حاکم بتپرست آخرینباری که حضرت عیسی (ع) و حواریوناش در اورشلیم بودند آنها را به مرگ تهدید کرده بود. اما با وجود این، حضرت عیسی برای شفای دوستش به طرف روستای محل سکونت او حرکت کرد. وقتی حضرت به آنجا رسید که چهار روز از مرگ دوستش میگذشت، و جسد او را درون غاری قرار داده بودند. حضرت عیسی به جلوی غار رسید و دستانش را به سوی آسمان گرفت و دعا کرد. در این هنگام لازاروس زنده شد و از غار بیرون آمد. افرادی که این معجزه را با چشم خویش دیدند ماجرا را برای دیگران بازگو کردند و بدینترتیب عدهی بیشتری به پیامبر خدا ایمان آوردند."
.................................................................................................
, "گرآوری داستانها و کرامتهایی از معجزات و شگفتیهای زندگی امام باقر (ص) در این کتاب صورت گرفته است. داستانها از متون روایی شیعه مانند اصول کافی، بحارالانوار، تفسیر عیاشی و کشف الغمه گزینش شده است. هر یک از این داستانها بخشی از شخصیت و فضیلتهای امام باقر را روشن میسازند. آمدن نخل به سوی امام باقر شکایت کبوتر از مار، خبر غیبی از مرگ راشد، ماجرای خرید کنیز و زنده کردن مرده برخی از عناوین این کرامتهاست."
........................................................................................................